در را با زنجیر بستن. (ناظم الاطباء). و رجوع به چفت شود، محکم کردن و سفت کردن (در تداول روستائیان خراسان) ، کنایه از خموش شدن و پرگوئی نکردن و حرف مفت نزدن. (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه)
در را با زنجیر بستن. (ناظم الاطباء). و رجوع به چفت شود، محکم کردن و سفت کردن (در تداول روستائیان خراسان) ، کنایه از خموش شدن و پرگوئی نکردن و حرف مفت نزدن. (در تداول روستائیان فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه)
خم کردن. خماندن. خمیده کردن. منحنی کردن قامت یا پشت و جز آنها: ورهمی چفته کند قد مرا گو چفته کن چفته باید چنگ تا بر چنگ ترک آواکند. منوچهری. رجوع به چفته و چفته شدن شود
خم کردن. خماندن. خمیده کردن. منحنی کردن قامت یا پشت و جز آنها: ورهمی چفته کند قد مرا گو چفته کن چفته باید چنگ تا بر چنگ ترک آواکند. منوچهری. رجوع به چفته و چفته شدن شود